قصه هایی به رنگ دل

طــــــــــهران❤️

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۴۹ ق.ظ

یه سفر کوچولوی کوتاه رفتیم همین آخر هفته،که میدونستم قرار نیست خوش بگذره....اما گذشته از این ...علاوه بر این که خوش نگذشت اصلا من واقعا داشتم دیگه جدی جدی مرگ رو با چشمای خودم میدیدم!

حالا شایدم اینو بشه به کم طاقتی و راحت طلبیِ من نسبت داد هااا! ولی موقع برگشت واسه اینکه بتونم زنده بمونم گفتم خب مهدیه بیا اینجوری فکر کنیم که این دوروز رو سختی کشیدیم که قدر بدونیم داشته هایی رو که اصلا حواسمون بهشون نیس!

آقاااا به خاطر همبرگرهای سی تیر

کباب ترکی های ستارخان

معجون های علی بابا 

آش های سِد مهدی

اب هویج بستنی های اکبر مشتی

پیتزاهای عمو داوود کوچه لولاگر

اژدر زاپاتاهای فلکه اول 

فلافل های کوچه پس کوچه های روبه روی بازار

تک شعبه ی ژذابِ رضا لقمه

بوی عطر فلافل و ترشی های کوچه مروی و کوچه برلن

خلوتی های ظهر جمعه ی نوفل لوشاتو

شلوغی های دم عید سپه سالار 

چهارراه استانبول و خاطره ی پلاسکوش

کوچه های خلوت و باصفای یوسف آباد 

تئاتر شهر و ترنس هاش اصن😅

کافه های تاریک آغشته به بوی سیگار انقلاب

مِنوهای بدمزه و گرون حیاط٦٥

کافه ایوانِ منوچهری 

سلفیِ چهارراه ولیعصر 

وصالِ میدون ولیعصر 

و 

و

و

و

هزارااااان هزار خوشمزه و خوشگل دیگه ...ما عاشق این شهریم:))))))

و تکرار میکنم که ....ما حالا حالاها با در و دیوار و درخت و خیابونای  تهرون کار داریم!







  • بانوی قصه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">